حکایت خدا و گنه‏ كاران پشيمان‏

حکایت خدا و گنه‏ كاران پشيمان‏

 

حکایت خدا و گنه‏ كاران پشيمان‏

 

 

راستى چه قدر عجيب است و چه لطف و كرامتى است، كسى كه همه عمر را به كفر و روگردانى از حق گذرانده و لحظه‏اى ياد خدا نبوده و عملى برابر با خواسته الهى از او سر نزده، به محض برخورد با هدايت و قبول ايمان، تمام گذشته او به احترام اين ارتباط آمرزيده شده و مورد عنايت حق قرار مى‏گيرد. به طورى كه اگر در حال ايمان آوردن بميرد اهل بهشت است؟! آه راستى چگونه به چنين خدايى نبايد اميد بست؟

در آثار اسلامى آمده است:

حضرت ابراهيم عليه السلام آتش‏پرستى را به مهمانى دعوت كرد. هنگام خوردن غذا به او فرمود: اگر مسلمان شوى در غذا مهمان من خواهى بود. آن مردِ گبر از جا برخاست و از خانه ابراهيم بيرون رفت. خطاب رسيد: ابراهيم! غذايش ندادى مگر به شرط تغيير مذهبش امّا من هفتاد سال است او را با كفرش روزى مى‏دهم. ابراهيم به دنبال او رفت و وى را به خانه آورد و برايش سفره طعام حاضر كرد، گبر به ابراهيم گفت: چرا از شرط خود پيشمان شدى؟ ابراهيم داستان حضرت حق را براى او گفت. آتش‏پرست فرياد برآورد: اين‏گونه خداوند مهربان با من معامله مى‏كند؟ ابراهيم! اسلام را به من تعليم كن، سپس قبل از خوردن غذا به خاطر آن لطف و عنايت حق مسلمان شد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ جمعه 29 دی 1391 ] [ 1:9 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]